
قالبِ جستار به مثابه یک فرمِ برگزیده برای نخستین سمپوزیوم آثار دانشجویی علوم اجتماعی کشور پیشنهاد شده است. اما وقتی از جستار حرف میزنیم در عمل از چه حرف میزنیم؟ این متنِ کوتاه در مورد ایدهی ما ست از جستار در این بسترِ خاص.
عماد مرتضوی
جستار را معادلِ انگلیسی «essay» و فرانسهی «essai» گرفتهایم؛ از بُنِ «essayer» به معنای کوشیدن، تلاش کردن و آزمودن. پس essay چیزی نیست جز یک تلاش، یک تکاپو، یک جستوجو. شناختهشدهترین فردی که برای اولبار جستار را به مثابه فرمی خاص از نوشتار معرفی میکند میشل دو مونتنیْ است. جستار برای او بهسان نامهیی بود که میتوانست به شکل بالقوه به قصدِ دوستِ فیلسوف و شاعرش اتین دو لا بئسی نوشته شده باشد.
جستار، این فرمِ سرکش، به این راحتی تن به تعریفهای دوخطی نمیدهد. فراوان جستار نوشته شده در بابِ چیستیِ فرم جستار. جستار را میشود نوعی دهنکجی دید به مرزهای تثبیتشدهی دیسیپلینها. جستار در سرحدات هنر و علم اتفاق میافتد؛ جایی بین نوشتار شخصی محض و متنِ آکادمیک، بر مرزهای ادبیات و فلسفه. نه مثل ادبیات عرصهی خلاقیت و زبانورزیِ ناب است نه چارچوبهای کُشندهی متنِ آکادمیک را دارد. جستارها کابوسِ کتابدارها هستند؛ چرا که در ردیفِ موضوعیِ هیچ کتابخانهای جا نمیگیرند. فکر کنید به «نقاشِ زندگیِ مدرن» از شارل بودلر، به «قصهگو»ی والتر بنیامین، به «علیه تفسیرِ» سوزان سانتاگ، به «اتاقِ روشنِ» رولان بارت. جستار همیشه از هنر از یک سو و بدنهی ادبیاتِ «علمیِ» متعلق به دیسیپلینی خاص در علوم اجتماعی از سوی دیگر، به یک فاصله نیست. اگر موارد اخیر ذکرشده را بتوان در بعضی طرحِ درسهای علوم اجتماعی یافت، به سختی بتوان سراغی از «اتاقی از آنِ خودِ» ویرجینیا ولف، «مردی بدون وطنِ» کرت ونهگوت، «روحِ پراگِ» ایوان کلیما یا کتابهایی چون «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدم» و «کافه اروپا» اثرِ اسلاونکا دراکولیچ پیدا کرد؛ علیرغم اینکه هیچکس در جستار بودن این متون شکی ندارد.
جستارنویسی عرصهای است برای تفکر از طریقِ نوشتن. در جستار حرکتِ فکر ثبت میشود و فرآیندِ خلقِ ابژهی شناخت از ما پنهان نیست؛ برعکسِ مقالهی آکادمیک که از پیش ابژهاش را فراچنگ آورده و از زبان تنها به مثابه ابزارِ انتقال استفاده میکند تا آن محصول را بازنمایاند. این است که متنِ آکادمیک اعتنایی به زبان و نحوهی بیان ندارد؛ ارتباط ارگانیکی بین فرمِ ازپیشتعیینشدهی استانداردش و محتوای آن وجود ندارد و به معنای کلمه «ازخودبیگانه» است. جستار تلاشیست برای مقابله با این ازخودبیگانگی موجود در فرم مقالهی آکادمیک که ماحصلش برای مای دانشجو اکثر اوقات چیزی به جز تایید نظریه در پوشش کاربست و «اپلای» کردن آن نیست. همین جسارت مقابله با فرمهای ایدئولوژیک تولید دانش است که فرم جستار را با کشف فردیت و صدای شخصی گره میزند. جستارنویس به تجربهی زیستهی خودش وفادار است و با موضوع شناخت درآمیخته.
جستار اما، آنگونه که ما در اینجا مراد کردهایم، در عین فردیت، جزئیت و وابسته بودن به یک بسترِ تاریخیسیاسی خاص، هماره سودای اتصال به امر کلی را دارد و شاید بتوان گفت بدنهی یک جستار به نوعی اجرای همین رفت و برگشت بین امر جزئی و کلیست؛ شفافیتی انتقادی که در مکانیزمهای فرمالِ مقالهی آکادمیک حذف میشود. جستار فقط به فراهم آوردن کلاژی از ایماژها دلخوش نیست؛ به ماندن در سطح حدیثِ نفسی بیواسطه و تکهپارهی خاطرات هم تن نمیدهد. تجربهی زیسته، تصاویر، یادها، نقشها، لحظههای خاص، رویدادهای تاریخی و روایتهای شخصی به میانجیگری تفکری انتقادی، از جزئیتِ خود فراتر رفته، به امر کلی گره میخورند و بستری میشوند نه برای «ارائهی دستاوردهای علمی یک پژوهش» که برای «تفکر» در معنای عام کلمه.
متن علمیای که از به طور معمول از دانشجوی علوم اجتماعی انتظار میرود/برمیآید از دو حالت خارج نیست: چکیدهی ادبیات تحقیق موجود و خلاصهی نظریات صاحبنظران در موضوعی خاص یا «کاربستِ» نظریه بر «واقعیت» و تایید صحت نظریه؛ و البته پایاننامه _ باز هم به طور معمول_ در مقامِ سنتزی از دو مورد فوقالذکر. با ترویج جستار در مقام یک فرم، خیال آن را میپرورانیم که ما دانشجویان بتوانیم خودمان فرصتی برای خودمان دستوپا کنیم تا از این چرخهی بازتولیدِ دانشِ ازپیشآماده رهایی پیدا کنیم. این فرمِ اجرایی مجالیست برای به آزمون گذاشتنِ ایدههایمان. ما میخواهیم با نوشتن، از طریقِ نوشتن و به واسطهی نوشتن، به خود و تجربههای خود فکر کنیم. میخواهیم هم تجربهی فردی را در پرتو امر اجتماعی/سیاسی/تاریخی شکل دهیم و هم از تجربهی فردی دریچهای باز کنیم به سوی این امور. این روایات فردی هستند، چون شیوهی این رفت و برگشت و فرآیند تفکر در آنها کاملن خلاقه و به معنای کلمه منحصر-به-فرد است؛ چون راهی که هر دریانورد در دلِ دریا باز میکند. مسیر برای ما هدف است و یگانگیاش، دلیلِ پشتِ این اصرارِ فرمی.
فرم جستار در زبان فارسی غریبه نیست اما بسیاری از نمونه جستارهای خوب فارسی، ادبیات را موضوع محوری خود قرار دادهاند. از اولین نمونههای این فرم مدرن در زبان فارسی میتوان به یادداشتهای نظری نیما یوشیج چون «حرفهای همسایه» اشاره کرد. شاهرخ مسکوب با آثاری چون «مقدمهای بر رستم و اسفندیار» و «سوگ سیاوش در مرگ و رستاخیز» از تواناترین جستارنویسان فارسی است که خود، آگاهانه، به فرم نوشتاریِ جستار تاکید ویژه دارد. از نسل جستارنویسان بعد از او که سعی در گسترش این نوع نوشتار داشته و نگاه اجتماعی در آثارش پررنگتر است، میتوان از محمد قائد و خاصه کتاب «دفترچهی خاطرات و فراموشی»اش نام برد.