
رضا صمیم
نقد دانشگاه در ایران سابقهی چندانی ندارد. پیش از اجرای برخی سیاستهای شبه لیبرالیِ دولت در دانشگاه و ظهور پدیدهای که اینروزها به «خصوصیسازی آموزشعالی» شهرت یافته است، نقد دانشگاه، نقد فرآیندهای معیوبی بود که تولید علم در این نهاد را ناممکن میساخت. البته اعتقاد ندارم که این دو نقد، یعنی نقد خصوصیسازی و نقد فرآیندهای تولید و ترویج علم در دانشگاه، نقدهای بیثمری است. آنچه قصد دارم در این نوشتهی کوتاه بیان کنم بحث دربارهی نقد بنیادینی است که زیر صدایِ بلند نقدهای رایج به فراموشی سپرده شده است. آن نقد بنیادین، «نقد اخلاقی دانشگاه» است. دانشگاه، در معنایی مدرن نهادی است اخلاقی. یعنی نهادی است که در آن، امکانِ تحقق آزادی فراهم میشود. فرد در دانشگاه مدرن، آزادی را در وجهی اصیل تجربه میکند. نقد بنیادین دانشگاه، نقد تمام موانعی است که امکان تحقق آزادی و تجربهی آن را در شکلی اصیل در دانشگاه ناممکن میکند. ذیصلاحترین افراد برای نقد اخلاقی دانشگاه دانشجویاناند یعنی کسانی که مدام چنین موانعی را تجربه میکنند. من از دانشجویان انتظار دارم خود را از سیطرهی هیاهوی نقدهای رایج برهانند تا بتوانند نقد بنیادین یعنی نقد اخلاقی دانشگاه را ممکن کنند. آنها باید تجربههایشان از آن موانع را بازگویند. تجربههایی که به کرات در کلاس درس، خوابگاه، فضاهای غیر رسمی دانشگاه و تشکلها با آن مواجهاند. آنها باید با جسارت استادانی را که در کلاس درس میخواهند نقش قیم فکری برای دانشجویان را بازی کنند به نقد بکشند. آنها باید آن ساختارها و قوانینی را که در خوابگاهها یا تشکلها، «صغارت» دانشجو را پیشفرض گرفتهاند نقد کنند. تنها با این نقد بنیادین است که میتوان تمام بیاخلاقیها در دانشگاه را برملا کرد. دانشگاه در شرایط فعلی تنها امید تحقق آزادی است و دانشجویان تنها نقادانیاند که میتوانند با پیگیری و مداومت در نقد اخلاقی دانشگاه این تنها امید را برای ما حفظ کنند.